مطالعه می کنیم ... 2
(...) نظمی که از بیرون تحمیل می شود، همیشه ناگزیر آبستن بی نظمی است. شما ممکن است ذهناً و منطقاً به این حقیقت برسید. اما آیا می توانید عملاً آن را به مرحلهء اجرا گذارید تا اینکه ذهنتان دیگر هیچ مقامی را اعم از مقام یک کتاب، معلم، زن، شوهر، والدین، دوست و یا جامعه به رسمیت نشناسد؟ از آنجا که ما همواره در قالب یک الگو یا فرمول خاص آن عمل کرده ایم، این قاعده یا فرمول برای ما ایدئولوژی و اتوریته شده است اما به محض اینکه ببینیم که صرف سوال "چگونه می توانم تغییر کنم"؟ به رسمیت شناختن یک مقام جدید را در خود حمل می کند، دیگر هرگز سر و کاری با اتوریته نخواهید داشت.
(...) اگر شما مرید و پیرو مقامی نباشید، احساس تنهایی می کنید، خوب تنها باشید. چرا ازتنها بودن دچار وحشت و هراس می شوید؟ آیا بدین علت نیست که در تنهایی شما با خودتان همانگونه که هستید مواجه می شوید، آیا بدین علت نیست که در تنهایی در می یابید که توخالی، گنگ، نادان، زشت، گناهکار، مضطرب، نازپرورده و دست دوم هستید؟ با حقیقت روبرو شوید، به آن نگاه کنید، از آن فرار نکنید، زیرا لحظه ای که فرار می کنید، لحظهء شروع ترس است.
----------
رهایی از دانستگی
کریشنا مورتی
ترجمه: مرسده لسانی
انتشارات بهنام؛ قیمت ۱۴۰۰ تومان
+ نوشته شده در ۱۳۸۷/۰۳/۱۹ ساعت 15:37 توسط امیر
|