متن زیر ترجمهء قسمتی از پایان نامهء دکترای یک دانشجوی باستان شناسی و ادبیات میباشد که حدود ۱۴۰۰ سال بعد میزیسته!!!!
(...) یکی از مهم ترین کیبوردنوشتههایی که به دست ما رسیده و در طول تاریخ از بین نرفته است مناظرهای است که میان دو دوستِ قدیمی در میگیرد. البته این مناظره از جهات بسیاری حائز اهمیت است. چه از منظر آرکئو-وبلاگولوژی (وبلاگ نویسی در دوران باستان) چه از منظر جامعه شناسی. در واقع میتوان با آنالیز متن این مناظره به نکات مهمی دست یافت که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
این مناظره زمانی شروع میشود که یکی از وبلاگنویسان گمنام قدیمی که بر حسب اتفاق گوشه هایی از بعضی از پست هایش پس از گذشت حدوداً ۱۴۰۰ سال به دست ما رسیده است از دوستی دعوت میکند تا نوشتن را در وب سایت مجهول الهویهای با نام عجیب یاهو۳۶۰ رها کند و به بلاگفا یا وردپرس بپیوندد که این کار با مخالفت آن دوست، که در واقع کسی نیست جز فیلسوف معروف عابد کانور۱ مواجه میشود. در ادامه، یادداشت عابد و پس از آن جواب آن دوست وبلاگ نویسش را همراه با پاورقی و توضیحات خواهیم آورد:
عابد چنین نوشته است:
مگه ما تین ایجرا دل نداریم آخه؟ ولی از شوخی گذشته به عمد یه وبلاگ برای خودم راه نمیندازم. چون اونجوری مجبور می شم هر روز توش بنویسم و خودش مشغله ام می شه.
بیت:
سحر گه مطربی از دار میلان۲ نظر می کرد بر نقش رفیقان
به خود اندر شد و آواز در داد که کانورا بشو زین خطه آزاد
بیا در اندرونی روز نو کن کمی با موسیقی طبعت قشو کن
چه گویی در خفا در حلقه ی تنگ بدران پرده را رو کن نماهنگ
بیا سایتی بزن یا خود بلاگی تو که هستت ز آواز نیم دو دانگی
که خوانندت شوی چون من به آفاق که هر دم بشنوی از جفت و از تاق
فرستندت به بالا، برترین ها۳ شوی مشهور چون زیباترین ها
هزاران دل کند هر دم سراغت بماند تا ابد روشن چراغت
بگفتا عابدش کز سایت یاهو تامل نابهنگامم۴ خوش آیو
نوشتن هر دمی مو چون توونم؟ به هر سازی کجا خوندن بدونم؟
مو هر باری که دیرم دل پر از درد کشم با هر نفس یک آه دم سرد۵
بگردم بر در و پیج رفیقان کنم خوش خاطرم از یاد یاران
کجا باشد مرا با تو وصالی؟ تو که بد می زنی سالتی مورتالی۶
به پشتک یا به وارو مو حریفم اگر چه پیش تو خیلی نحیفم
و نویسندهء وبلاگ که آنطور که از شواهد بر میآید از دوستان فیلسوف بزرگ ایرانی بوده در جوابش چنین مینویسد:
الا ای عابد ای یار قدیمی چرا بر ما همی خرده میگیری؟
من از آن سایت ملعونِ فرنگی کنم ناله؛ چرا انقدر مشنگی؟
در آن سیصد و شصتِ پر از قهر نباشد جای تو علامهء دهر
در آنجایی که هر یک لا قبایی کند بهر خودش یک جو سرایی
نباشد جای تو مرشد، دریغا که جای تو باشد بر سر ما
چرا باید میان آن بر و بکس۷ که تنها فکرشان باشد همهش عکس
تو باشی ای مراد ای یار همدم تو ای عابد تو ای مرد مصمم
کجا گفتم بیا هر روز بنگار کجا باشی تو آن اندازه بیکار
اگر من روزی هفتصد پُست دارم بیاید این نوشتن ها به کارم
تو نیک اندر توانی خود بیابی که وبلاگت چرا باشد ثوابی
که آن یاهوی پیر خاک بر سر دهن می...ید۸ از ما در شب تر۹
ز بهر خواندنت باید دهیم جان اگر هم صفحهات نی باشه پنهان
گر از من پرسی و خواهی شفایی تو را باید از آن صفحه رهایی
بیا ای مونس جان من برایت بسازم در بلاگفا خود سرایت
چنان لینکت دهم در کلبهء خویش همی خوانندت از برلین و تجریش۱۰
نگو زین کار ناید بهر تو سود که این مصداق آن ضرب المثل بود
نبین آلت۱۱ چه ریز است، مردِ ساده که دانی خود چه آید در ادامه!
پس این دعوت بیا لبیک گوییم شویم بهر تو آن وبلاگ جوییم
که نامش باشد همچین اُسّ و قُس دار که بهرام شفیع میگفت هر بار۱۲
ولیکن، هان! بدان! آگاه میباش! که بر هر خربوزه لرز است در پاش۱۳
نخواهی گر کنی این حرف من گوش و یاهو را بمانی همچنان توش
من اینجا مینویسم یک پتیشن کنند امضا چه در مسجد چه کیرشن۱۴
صلاح و مصلحت خود نیک دانی تو ای یار عزیز جاودانی
پاورقی و توضیحات:
۱- عابد کانور (۱۵۷۷-۱۳۶۰) یکی از بزرگترین فیلسوف های تاریخ ایران و صاحب آثاری چون "آیا هوسرل راست میگفت؟" ، "کرمانشاه موطن اصلی نیچه!" ، "در باب لم دادن و موسیقی بتهوون" و ... .
۲- میلان آنطور که میگویند در آن زمان یکی از شهرهای کشوری به نام ایتالیا بوده است که امروزه به نام اینتر خوانده میشود و به دولت ملوکیه تعلق دارد.
۳- احتمالاً در این قسمت فیلسوف معروف، سایت زردِ بالاترین را به تمسخر میگیرد.
۴- اشاره به نام وبلاگی است که بعدها به نامهای دیگری چون "خاطراتی برای دیروز"، "من خواهم بود... همان" و "مینویسم پس نیستم" تغییر نام داد. اسنادی در دست است که نشان میدهد این وبلاگ متعلق به همان نویسنده ای است که باب مناظره با فیلسوف بزرگ را باز کرده ولی میان حکما و خطبا همچنان اختلاف نظر وجود دارد.
۵- ترجمهء بیت از لری: من هر بار که دل درد شدیدی دارم یک بار نفس میکشم و میگویم دمم سرد. شایان ذکر است که آن موقع زبان لری زبان رسمی ایرانیان نبوده است!
۶- سالتی مورتالی یک واژهء قدیمی از زبان مردهء ایتالیایی است که همان معنای جفتک وارو میدهد.
۷- بر و بکس: واژهای قدیمی که برای ترجمهاش نگارنده در این زمینه هر چه بیشتر جست کمتر یافت.
۸- می...ید: منظور از می...ید در واقع می...ید بوده که در آن زمان نویسنده برای حفظ آبرو مجبور به خودسانسوری شده که این خود از دیدگاه جامعه شناختی بسیار قابل تامل است و وضعیت مفلوک و اسفبار آن دوران را نشان میدهد!!!
۹- شب تر: شب بارانی. به نظر میرسد شاعر تنها در پی یافتن قافیهء مناسب بوده است و لاغیر.
۱۰- شایان ذکر است که تجریش در آن زمان هنوز پایتخت کشور لرستان نبود.
۱۱- منظور از آلت، آلت نیست. بلکه منظور فلفل است که در اینجا بلاگر به فیلسوف کرمانشاهی کمی تیکه میاندازد و احساس خوشمزه بودگی میکند.
۱۲- این بیت هنوز رمزگشایی نشده است و نکات و واژه های بسیاری هستند که هنوز منظور و ترجمهای از آنها در دست نیست.
۱۳- منظور شاعر "در پای" بوده که به قرینهء قافیهای بدل شده به "در پاش".
۱۴- کیرشن: به معنای کلیسا به زبان آلمانی باستان.