خبری نیست؛ گرد مرگ انگار پاشیده‌اند در اینترنت؛ سایت‌‌های خبری‌یی که نسبت بهشان کمی می‌شد اعتماد کرد همه مشکل دارند؛ خبرها وحشتناکند. تلفن هم نمی‌شود کرد؛ تازه اگر می‌توانستم تلفنی هم بزنم که باز فرقی نمی‌کرد، می‌کرد؟

باید انتظار کشیدن را یاد بگیرم؛ باید بلدش باشم و لحظه لحظهء این همه اضطراب و درد و نگرانی را تجربه کنم. شاید آنقدرها هم که می‌گویند اوضاع وحشتناک نیست؛ هست؟
مایی که بیرون گود نشسته‌ایم یکی را هزارتا می‌بینیم... شاید؛

حس و حال ندارم؛ خرابم و نگران... از دیشب حالم خراب است و مدام تپش قلب دارم و نمی‌دانم کی قرار است ذره‌ای آرامش را تجربه کنم....